
ما هیچوقت روی صندلی ترامپ نبودیم.
ولی تا دلتان بخواهد جای زلنسکی نشستهایم.
گرجستان ما را که روسیه در دوران فتحعلیشاه اشغال کرد ما خود زلنسکی بودیم.
با فرانسه قرارداد فین کنشتاین امضا کردیم.
قرار شد ناپلئون در بیرون کردن روسیه از گرجستان به ما کمک کند، در عوض ما به انگلیس اعلان جنگ بدهیم.
ناپلئون قرار بود به ما کمک نظامی کند و ارتش را برای بیرون کردن روسها بازسازی کند ولی تهاش بد نارویی به ما زد!
توافق تیلسیت که بعدا ناپلئون با امپراتور روسیه امضا کرد و ما را قربانی کرد تقریبا شبیه همین کاری است که ترامپ با زلنسکی کرد.
از این تجربهها ما یکی دو تا داریم؟
نه بابا تلخی با تاریخ ما گره خورده است.
ما هم مثل زلنسکی از بی قدرتی و بی کس و کاری کم تحقیر نشدیم.
حتی در جنگهایی که اعلام بیطرفی کردیم وجه المصالحه توافق ابرقدرتها شدیم.
جلسه تحقیر زلنسکی خیلی تلخ بود.
من یک همذاتپنداری عجیبی دارم.
با همان کام تلخ بنشینید مجدد چند قسمت از سریال تبریز در مه را ببینید.
دنیای بی قدرتها همه شبیه هم است.
پناه بردن به دامن این زورگو از دست آن اشغالگر!
بالا برویم پایین بیاییم زلنسکی دارد به ما یاد میدهد دنیا برای ضعیفها چقدر تحقیر آمیز میگذرد.
قدرت واقعی ترین مفهوم دنیای ماست.
قدرت را نه میشود قرض کرد، نه اجاره کرد، نه میشود امانت گرفت و نه به هیچ ملتی وام میدهند.
ما که بعد از قرنها توانستیم بدون هیچ هم پیمان جدی بین ابرقدرتها ۸ سال بجنگیم و برای اولینبار یک وجب خاک ندادیم اوضاع زلنسکی را باید بهتر درک کنیم.
الغرض فریب این های و هوی فضای مجازی که قاسمچک راه انداختهاند را نخورید.
اینها مهمترین داشتههای یک ملت را تبدیل به نقاط ننگ و عارشان میکنند.
خجالت نکشید و به روح همه مردهایی که برای قدرتمند کردن ایران جان دادند بلند درود بفرستید.
روزگار بی قدرتها خیلی تلخ است!
وحید اشتری