جهانیادداشت

جنگ،رهبری،مذاکره و افکار عمومی

آیا مذاکره مانع جنگ خواهد شد؟

به گزارش شبکه عدالت حجت الاسلام احمد قوی موضوع مذاکرات جاری میان ایران و آمریکا و جوانب آن را در یادداشتی به تفصیل بررسی کرده است.

زمینه و عامل ورود به مذاکرات در دو طرف:

آمریکا : مسائل منطقه و تغییر معادلات و کنترل تنش های منطقه و جنبش انصارالله به نفع اسرائیل. آمریکای ترامپ به بازگشت به برجام و سلاح هسته ای نداشتن ایران قناعت نخواهد کرد. از طرفی وعده ی رفع تحریم هم داده نشده بلکه تهدید به جنگ در قبال عدم مذاکره مطرح شده. ترامپ میخواهد نجنگیدن را به ما بفروشد نه رفع تحریم!

ایران : در این فضا خیلی مساله ی رفع تحریم محتمل نیست و عملا دلیل عمده ی ورود به این مذاکره تنش زدایی و پرهیز از ورود به جنگ است. بر خلاف برجام که دلیل ورود به آن برداشته شدن تحریم بود.

 آیا مذاکره مانع جنگ خواهد شد؟

واقعیت این است مذاکره تاثیر زیادی در وقوع و یا عدم وقوع جنگ نخواهد داشت و آمریکا تنها زبان زور را متوجه می شود. اگر هزینه ی جنگ برای آمریکا به صرفه باشد به ایران حمله خواهد کرد و الا حمله ای در کار نخواهد بود.

اطرافیان ترامپ هم یک دست موافق جنگ نیستند و طیفی از آن ها نسبت به هزینه های احتمالی جنگ حساسیت بالایی داشته و مخالف ورود به جنگی پرهزینه هستند. خود ترامپ با شعار ” اول آمریکا” پیروز شده است. خصوصا در شرایطی که ترامپ جنگ تعرفه ای راه انداخته و بازارهای مالی آمریکا ملتهب است.
ما باید با استفاده از ابزارهای مختلف سیاسی دیپلماسی نظامی امنیتی و… که در اختیار داریم با معتبر سازی تهدیدها به طرف آمریکایی اثبات کنیم که هزینه های جنگ بسیار بالا خواهد بود. هزینه های تحمیلی از جانب ما در صورت وقوع حمله می تواند اقتصادی و نظامی باشد:از طرفی حملات شدید و وارد کردن تلفات انسانی بالا به نیروهای آمریکا در منطقه و از سوی دیگر نا امن کردن نفت کشورهای حاشیه خلیج فارس و مسیر انتقال انرژی به منظور افزایش بسیار زیاد قیمت نفت و تاثیر بر بازار های مالی آمریکا. این تهدید ها می تواند لابی عربستان و امارات را در آمریکا به منظور جلوگیری از جنگ به شدت فعال کند.
بنابراین راهبرد اصلی ما در مواجهه با تهدید دشمن باید نشان دادن اراده ی جدی و بدون ملاحظه در مورد پاسخ به حملات احتمالی باشد که رهبر انقلاب به آن تصریح نموده اند”: “تهدید در برابر تهدید و ضربه در برابر ضربه”

تاثیر مقاومت یمن:

مقاومت یمن نیروی نیابتی ایران نیست ولی این مقاومت قهرمانانه یکی از عوامل بازدارنده به نفع ایران است. بر خلاف نظر برخی عمله های بی غیرت رسانه ای جریان غربگرای داخلی که مقاومت یمن را عامل فراگیر شدن آتش جنگ می داند.
یمن با مقاومت در برابر آمریکا اولا باعث می شود تمرکز آمریکا برای شروع جنگ با ایران کاهش پیدا کند و به نوعی نقش یار کمکی ایران را ایفا می‌کند. همانگونه که اگر امروز حزب الله لبنان و مقاومت عراق به دلیل ترمیم جراحات جنگ و ملاحظات داخلی دست به عصا نبودند به عنوان همپیمان ایران عامل بازدارنده محسوب می شدند.
ثانیا این مقاومت به نوعی محاسبات آمریکایی ها را در مورد قدرت زدن ضربات موثر به ایران تعدیل می کند. وقتی یمن با مساحت و تکنولوژی نظامی کمتر اینگونه مقاومت می کند و به حمایت خود از غزه ادامه می دهد طبعا ایران توان ضربه زدن به مراتب بیشتری را به آمریکا خواهد داشت.

 نقش رهبر انقلاب در مذاکرات

علی رغم اینکه این مذاکرات تاثیر زیادی بر وقوع جنگ نخواهد داشت، اما واقعیت این است که باتوجه به شواهد متعدد و سخن مسئولان ارشد کشور، رهبر انقلاب اذن این مذاکره را صادر کرده اند و مسئولان در این باره خلاف واقع نگفته اند. اما مهم تر از اصل اذن ، سطح و دلیل اذن است که به آن اشاره می شود و با این تحلیل، نسبت بین سخنان قبلی رهبر انقلاب در مورد مخالفت با مذاکره و بی فایده بودن آن و این اذن معلوم می شود:

دلیل اذن:

با توجه به مبانی اصلی انقلاب اسلامی و تاکیدات مکرر و قطعی رهبر انقلاب در تمام طول دوران رهبری بر بی فایده بودن مذاکره با آمریکا، خوش بین نبوده به مذاکره و بلکه هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه نبودن این مذاکره به نظر می رسد این اذن در پاسخ به خواست و شاید اصرار مسئولان دولتی و غیردولتی و همراهی بخش قابل توجهی از بدنه ی مدیریتی کشور که صادر شده و نهایتا اتمام حجتی چندین باره محسوب می شود. اما پیشنهاد، نظر و تدبیر شخصی رهبر انقلاب همچنان بر عدم مذاکره است. سخنانی که همین اواخل در مورد نفی مذاکره بیان شد شامل این جنس مذاکره هم می‌شود، و از همین باب افکار عمومی نیز به نوعی احساس می‌کند که مجموعه‌ی نظام از آن موضع محکم مقداری کوتاه آمده است.
از طرفی این مذاکره آفت مهم شرطی شدن مردم را نسبت به مذاکره با آمریکا برای حل مشکلات کشور تقویت خواهد کرد که خلاف نظر همیشگی ایشان است. البته رهبرانقلاب با شرط غیر مستقیم بودن و قید صرفا هسته ای بودن اجازه نداده اند که آسیب های مذاکره از حدی فراتر رود.

سطح اذن:

منظور از سطح اذن در اینجا این است که اجازه ی این مذاکره در کدام یک از سطوح مبنایی، راهبردی و تاکتیکی صادر شده است؟
واقعیت این است که آن چیزی که جزو مبانی و اصول همیشگی انقلاب اسلامی بوده مذاکره نکردن و عدم ارتباط با آمریکا است. از طرفی در سطح راهبردی نیز رهبر انقلاب هیچ وقت راه حل مشکلات کشور را مذاکره با آمریکا ندانستند. بلکه مذاکره را مضر دانسته و معتقدند. بنابراین نکته‌ی بسیار مهم این است که پذیرش مذاکره به هر دلیلی که باشد (چه نظر مسئولان و چه نظر شخص رهبری) صرفا در حد تاکتیکی مورد پذیرش قرار گرفته است و نه بیشتر. و در حال حاضر که مذاکره پذیرفته شده تاکید روی این نقطه کلیدی است.

 شواهد تاکتیکی بودن این اذن بسیار زیاد است

در تبیین این شواهد اولا شروط و قیودی که برای این مذاکره صادر شده که باعث محدودیت آن خواهد شد. طبعا اگر نگاه به مذاکره مبنایی و راهبردی بود با این شرط ها و قیدها آن را محدود نمی کردند و اتفاقا سخن فردی مثل حسن روحانی هم از همین منظر قابل فهم است. برای جریان غربگرا که مذاکره را مبنائا قبول داشته و راه حل مشکلات می داند معنایی ندارد که مذاکره غیر مستقیم بوده و صرفا در یک موضوع محدود انجام شود.

ثانیا فرمایشات مکرر رهبری در تمام این سالها و حتی چند ماه اخیر به هیچ وجه با نگاه راهبردی داشتن به مذاکره برای حل مشکلات کشور قابل جمع نیست. چه رسد به نگاه مبنایی. اذن به مذاکره صرفا در حالتی با سخنان قبلی قابل جمع است که نگاه تاکتیکی باشد.

تحلیل‌های انحرافی:

جریان غربگرا که در راس آن امثال روحانی وظریف هستند به صورت مبنایی با مذاکره مشکلی ندارد. چرا که اصلا قائل به دوستی و دشمنی در فضای بین الملل نیست و مشکل آمریکا با ما را جزئی تحلیل می کند و نه ریشه ای. این جریان اگرچه بعد از مخالفت صریح رهبری با مذاکره ظاهرا ابراز همراهی کرد ولی بعد از گرفتن اجازه ی مذاکره دوباره مشغول گره زدن همه ی مشکلات کشور به مذاکره و امید واهی دادن به مردم است. مطرح شدن سرمایه گذاری شرکت های امریکایی در ایران را در همین چارچوب ببینید.

جریان محافظه کار یا اصولگرا نیز اگرچه به دشمنی آمریکا معتقد است. اما به شکل راهبردی مشکلی با مذاکره نداشته بلکه حداقل از سال ۹۲ تا کنون همواره به صورت علنی طرفدار مذاکره بوده و معتقد است مشکلات از این طریق قابل حل است. در ماجرای برجام هم همراهی کامل این جریان و پیام های تبریک گواه این مساله است. تئوری پردازان این جریان معتقدند که مذاکره هیچ گاه مشکلی نداشته و این برخاسته از عقلانیت و تدبیر نظام است. این جریان علی رغم سخنان رهبری به مذاکره خوشبین هستند و معتقدند اگر به جای روحانی ما مذاکره می کردیم حتما به نتیجه می رسید.

در همین راستا برخی از اینها مخالفت های شدید و غلیظ رهبری انقلاب با مذاکره را نیز تاکتیکی ترجمه کرده و با تنزل دادن این حرفهای عمیق و ریشه ای، آن را صرفا نوعی فضاسازی برای ایجاد دست برتر در مذاکره معنا می کند.

خطر این خط تحلیلی این است که رهبر انقلاب را نزد افکار عمومی تبدیل به یک شخصیت سیاسی همانند بقیه ی رهبران سیاسی دنیا کرده که مبنای خاصی نداشته و هر زمان با توجه به معادلات موجود و با هدف تغییر معادلات به نفع خود سخنی می گوید که لزوما مبنایی و مکتبی نیست. و عملا از ولایت فقیه یک پدیده ی سکولار ترسیم خواهد کرد.
خطر دیگر این نگاه، مرجعیت پیدا کردن سخن جریان غربگرا و شرطی ماندن جامعه نسبت به مذاکره است.
در حالی که در کلمات رهبر انقلاب اسلامی همواره اصل بر عدم مذاکره و بی فایده بودن آن است. موارد اذن داده شده نیز چه برجام و چه سایر موارد صرفا امور موردی و جزئی و تاکتیکی بوده که در قریب به اتفاق موارد نیز به نتیجه ی مطلوب نرسیده و صرفا از باب عبرت مفید گشته!

به مردم چه بگوییم؟

اولا : بنا بر راهبردهای قطعی ترسیم شده توسط رهبر انقلاب مذاکره همچنان بی فایده است چه برای حل مشکلات اقتصادی چه برای جلوگیری از جنگ. مانع شروع جنگ راهبرد تهدید در برابر تهدید و ضربه در برابر ضربه است. چاره‌ی مشکلات اقتصادی نیز هدف گرفتن عملی و واقعی مساله‌ی تولید است و نه نمایش شعار سال!

ثانیا : بر اساس شواهد و قرائن متعدد و کلمات رهبر انقلاب قبول کردن مذاکره پیشنهاد و نظر شخص رهبری نیست. بلکه ایشان صرفا بر خواست و رویکرد مسئولان کشور با این مساله به شکل محدود و مشروط و البته در سطح تاکتیکی موافقت کرده اند.
بیان این نکته از این جهت مهم است که اولا جریان انقلابی و عموم مردم تصور نکنند که رهبر انقلاب از مبانی و خطوط کلی خود صرفه نظر کرده اند و ثانیا افکار عمومی فردای به نتیجه نرسیدن مذاکرات همه‌ تقصیرات را متوجه رهبری نداند. همانند برجام!!
طبعا در اینجا باید مساله‌ی انسجام داخلی و عدم توهین به مسئولان ارشد کشور و جلوگیری از تصویرسازی خائنانه یا دروغگو از این عزیزان مورد توجه قرار گیرد.

احمد قوی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا