
به گزارش شبکه عدالت، محسن دنیوی در کانال ایتای خود نوشت: فاصله این دو نفر یعنی میرزا صالح شیرازی و سید علی مدنی زاده، بیش از ۲۰۰ سال است. ظاهراً میرزا صالح اولین ایرانی بود که به دستور عباس میرزا بعد از جنگهای ایران و روس به انگلستان رفت تا علوم و فنون اروپا و غرب جدید را بیاموزد و به ایران بازگردد تا گرهی از مشکلات عدیده مملکت باز کند و الان سید علی مدنی زاده هم یکی از ایرانیانی است که شاید درخشان ترین کارنامه تحصیلی، علمی و شغلی را در طول دو قرن گذشته داشته است و قرار است وزیر آینده اقتصاد ایران باشد تا گرهی از مشکلات عدیده مملکت باز کند!
اجازه دهید در سفری کوتاه به بیش از دو قرن قبل برگردیم. جایی که ما در جنگهای چندساله با روسها، بارها شکست خوردیم. نقل شده که در آن ایام، عباس میرزا(ولیعهد شاه قاجار) در گفتگو با ژان باتیست ژوبر(فرستاده پادشاه فرانسه) سوالاتی تاریخی از قول ملت ایران پرسید. سوالاتی که اگر واقعی هم نبوده و صرفاً تخیل یک نویسنده باشند، همچنان در گوش ایرانیان و به ویژه خواص ایرانی زنگ میزنند و همچنان صدای عباس میرزا را میشنویم که میپرسد: «نمیدانم این قدرت شما از کجاست و موجب پیشرفت شما چیست؟ شما چطور به این درجه از ترقی رسیدهاید؟ چه کردهاید که ما نکردهایم؟ علت پیشرفت شما و عقبماندگی ما چیست؟ شما چه دارید که ما نداریم؟»
ژوبر می گوید: «از شدت ناراحتی و درد، رنگ چهرهاش پریده بود. او با سادگی، صداقت و نگرانی این پرسشها را از من میپرسید، گویا می خواست بداند چگونه می تواند کشورش را از این وضع بیرون آورد و نجات دهد».
او ادامه می دهد: «من در آن لحظه نه دل خوشی داشتم و نه پاسخی قاطع که او را قانع کند. فقط گفتم: اروپاییان به علم و صنعت توجه کرده اند و اصلاحات کرده اند. به مدارس، ارتش، و قوانین خود سامان داده اند. شما هم اگر بخواهید، باید از همان راه بروید» در متون مختلف چیزی شبیه این گفتگو را با عبارات کمتر یا بیشتر نقل کردهاند.
باز هم تکرار میکنم که ممکن است تمام این دیالوگ ساختگی باشد اما مهم این است که این گفتگو در جان و ذهن ایرانیان نشسته است. درست مثل آن جمله معروف اما نادرست که از سید جمال الدین اسدآبادی نقل شده است که: در غرب اسلام دیدم و مسلمان ندیدم و در اینجا مسلمان دیدم و اسلام ندیدم. این جمله هم معلوم نیست واقعا از سید جمال الدین اسدآبادی بوده یا نبوده است. اما عمیقاً در ذهن ما نشست کرده و تاثیرگذار بوده است. هر چند که گزاره نادرستی است و عمیقاً ما را گرفتار یک آدرس غلط میکند.
هر چند این رویه جریان روشنفکری ایرانی برای تمرکز تام و تمام بر دوران افول و عقب ماندگی قاجاریه، اشتباهی بزرگ و ظلمی نابخشودنی به تاریخ معاصر ایران عزیز است، اما فعلاً و تا اطلاع ثانوی ما گرفتار این وضعیتی هستیم که روشنفکران با نوشتهها و سخنرانیها و تدریسها و روزنامههایشان برای ما در یکصد و اندی سال پیش ساختاند و به راحتی نمی توان از این نرم افزار ذهنی که روی مغز تک تک ما نصب شده است، فرار کنیم.
شکی در عقب ماندگی ایران در دوره قاجاریه و سیاهی آن دوران نیست، بلکه مشکل در این است که روایت تاریخ معاصر ایران از دوران پست و سیاه قاجاریه شروع نمیشود و روشنفکران ایرانی آگاهانه یا از سر ناآگاهی، اصلا به این مهم اشاره نمیکنند که پیش از قاجاریه، در حالی که اروپاییان همچنان در بربریت قرون وسطی دست و پا میزدند، ایرانیان موفق شدند در دوران صفویه نظمی اجتماعی ایجاد کنند که از حکومت پرقدرت مرکزی تا رشد علوم و فنون مختلف را دوباره پس از پایان دوران طلایی تمدن مسلمین در قرون دوم تا ششم هجری شمسی، بازسازی کرده و در محدوده سرزمینی ایران، حکومتی مقتدر و جامعهای رو به پیش ساختند و نام ایران را پس از افول در زمانه ساسانیان دوباره زنده کرد. ترکیب پرقدرت ایران و اسلام محصول این زمان است.
بگذریم و دعوای صفویه – قاجاریه را رها کنیم و به ماجرای میرزا صالح شیرازی و سید علی مدنی زاده بازگردیم.
خلاصه کلام اینکه بیش از ۲۰۰ سال است که ما گمان می کنیم عقب ماندهایم و راه حل جبران این عقب ماندگی در اروپا و آمریکاست و از دو قرن قبل در حال تکرار این رفتار هستیم که به اروپا و آمریکا میرویم تا دوایی برای دردهای ایران بیابیم.



