
روند وقایع در تاریخ پرونده هستهای کشور نشان میدهد که این پرونده برای دشمنان ما موضوعیت خاصی ندارد و صرفا بهانهای است برای تحمیل و به کرنش درآوردن ملت ایران. کرنشی که دومینووار هر پیشرفت راهبردی و دستاورد مهمی را شامل خواهد شد و نسلهای آینده را به بند خواهد کشید.
«تحمیل» کلیدواژهای بود که روز گذشته رهبر انقلاب در دومین پیام خود به مردم ایران پس از آغاز دومین جنگ تحمیلی بهعنوان هدف دشمن روی آن دست گذاشتند؛ «چه جنگ تحمیلی، چه صلح تحمیلی و چه هر تحمیل دیگری».
منطق نظام سلطه جنگ و صلح را تابع اراده خود میداند و هیچ ابزار قدرت مؤثری را نمیتواند در دست ما بپذیرد؛ چه صنعت نفت را ملی کنیم و چه انرژی صلحآمیز هستهای را بومی کنیم، در هر صورت با فشار و تحریم مواجه میشویم.
طنز تلخ روزگار این است که پرونده کشورمان تاکنون دوبار به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شده است؛ یکبار در زمان حکومت پهلوی و دولت ملی مصدق و دیگری در دوران جمهوری اسلامی. یکبار بهبهانه ملیسازی صنعت نفت و اینبار بهبهانه ملی شدن انرژی هستهای!
تجربیات جهانی هم آینده تحمیل و تسلیم را بهروشنی نشان میدهد. اسرائیل سالها پیش به تأسیسات هستهای عراق و سوریه حمله کرده و آنها را نابود کرده بود. تأسیسات هستهای لیبی نیز با مذاکره برچیده شده بود. بعضی از اینها حتی موشکهای خود را روی میز مذاکره گذاشتند تا هیچ بهانهای وجود نداشته باشد.
اما هیچیک از این سه کشوری که برنامه هستهایشان نابود شد و از سلاح بالستیک هم دست کشیدند، از حملات نظام سلطه در امان نماندند؛ اشغال شدند، نظام سیاسی خود را از دست دادند و سالهاست که درگیر جنگها و بحرانهای داخلی هستند.
حالا پس از ۲۳ سال مذاکره و بالا و پایین کردن حقوق مردم ایران، امضای توافق و عهدشکنی آمریکا، تعلیق و تعطیلی چندباره برنامه هستهای و… بزرگترین تهاجم هوایی به کشورمان در «زمانی رخ داد که مسئولان دولتی سرگرم مذاکره غیرمستقیم با آمریکا بودند و هیچ نشانهای از حرکت تند و نظامی از جانب ایران وجود نداشت!»
این همان نقطهای است که امروز حجت را تمام کرده و همه خوشبینیها به نظام سلطه را متزلزل ساخته تا قریب به اتفاق همه مردم ایران را پای کار ایران بیاورد. دیگر هیچ ایرانی غیور و منصفی نمیتواند تحمیلی چنین را تحمل کند. همانها که امروز خواهان ادامه و گسترش تهاجمات نیروهای مسلح کشورمان تا تنبیه متجاوز هستند که بار دیگر چنین حماقتی را مرتکب نشود.
اما پس از تجاوزات اسرائیلیها و جنایاتی که در جایجای ایران مرتکب شدهاند، بازیگر اصلی این جنگ به میدان آمده و آمریکاییها زیر فشار بمباران و تهدید، زمزمه صلحخواهی سر دادهاند! صلحی که البته «صلح تحمیلی» است و بهمعنای تسلیم.
حالا همان منطقی که زیر بار جنگ تحمیلی نمیرود، آتشبس و صلح تحمیلی را هم نمیپذیرد؛ چراکه از همان جنس «تحمیل» است و قرار است اهداف دشمن را در لباس صلح محقق کند و زمینه تجاوزات بیشتر را فراهم آورد.
سوابق صلح تحمیلی هم نشان میدهد که نهتنها صلح و ثباتی را بههمراه نخواهد آورد، بلکه مقدمه تحمیلها و تجاوزات بیشتر است. پیمان کمپدیوید نمونه بارز این ادعاست که هیچگاه به تجاوزات اسرائیلیها پایان نداد و برخلاف توافقات، به تشکیل دولت مستقل فلسطینی نینجامید. آخرین تحمیل از این جنس، آتشبس اسرائیل و حزبالله لبنان بود که با عهدشکنی رژیم صهیونیستی و حمایت آمریکا به تدام تجاوزات انجامیده است.
بر همین اساس «ملت ایران در مقابل جنگ تحمیلی محکم میایستد، همانگونه که در مقابل صلح تحمیلی نیز محکم خواهد ایستاد و در مقابل تحمیل، تسلیم هیچکس نخواهد شد.» چراکه پذیرش صلح تحمیلی نشانه احساس ضعف و ترس است و به بیان رهبر انقلاب «اگر دشمن احساس کند که از او میترسید، دیگر گریبان شما را رها نخواهد کرد!»
محمد ولیانپور