
دفاع مقدس دوازده روزه در برابر جنگافروزی موجودیت خبیثی مثل اسرائیل را باید در زمره نقاط عطف جامعه ایرانی بهشمار آورد. جنگی که طی کمتر از دو هفته به نقطه وفاق ایرانیان تبدیل شد و همین وفاق و همگرایی بود که به مقاومت در برابر ضربات دشمن و محقق نشدن اهدافش در فروپاشی ساختار سیاسی کشور کمک کرد.
حالا پس از تابآوری در برابر حملات غافلگیرانه و بازیابی توان داخلی و وارد کردن ضربات متقابل، به آتشبس رسیدهایم. آتشبسی که مانند هر اتفاق دیگری موافقان و مخالفانی دارد.
موافقان از ضربات وارده به دشمن رضایت دارند و آن را برای تنبیه متجاوز و پایان احتمالی جنگ کافی میدانند و مخالفان نیز معتقدند ضربات ما به حد کفایت نبوده و موازنه را برقرار نکرده و این پاسخ ناکافی باعث تداوم خطای محاسباتی دشمن و تجاوزات بیشتر در آینده نزدیک خواهد شد.
از اینها گذشته آتشبس برای ما یادآور هجوم دوباره صدام به کشور پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پس از آن حملات منافقین در عملیات مرصاد است. تجربه آتشبس در غزه و لبنان و تسلیم سوریه نیز نشان میدهد که دشمن اسرائیلی به هیچ پیمان و قاعده اخلاقی پایبند نیست و به احتمال زیاد این آتشبس نیز به بهانه حملات پیشدستانه و رفع خطرات احتمالی، بارها نقض خواهد شد.
صحت هرکدام از این دیدگاهها را زمان مشخص میکند؛ اما آنچه مهم است، تبعیت عملی از تصمیم ساختارهای رسمی کشور و آماده شدن برای سناریوهای مختلف است. چراکه آتش نبرد وجودی گرچه ممکن است موقتا به سردی گراید، اما خاموش نمیشود و هرگونه اهمال و خوشبینی به دشمن، عواقب وخیمی برای ما به دنبال خواهد داشت.
از این منظر در دوران آتشبس هم باید وضعیت جنگی را در بخشی از عرصهها تداوم بخشید و حداکثر هوشیاری را بهویژه در مسائل امنیتی حفظ کرد. امری که مشارکت مردمی را نیز میطلبد.
افزایش آمادگی در گرو تحلیل وضع موجود و بازنگری یا تقویت مواضع است. خطری که در این مرحله ما را تهدید میکند، احساس پیروزی و شکستی است که باعث رخوت یا غفلت شود و چشمها را بر فرصتها، تهدیدها، نقاط ضعف و قوت ما و دشمنمان ببندد. آتشبس تنها وقفهای در جنگ برای آمادگی بیشتر است؛ حداکثر استفاده را باید داشت و فرصتی برای پایکوبی یا ناامیدی نیست.
در این جنگ فرصتها و نقاط قوتی داشتیم که نباید نادیده گرفته شود. اتحاد و انسجام بیمانندی که در ملت ما شکل گرفت و احیای نام ایران در میان ملتها از جمله دستاوردهایی است که باید بهدرستی پاسداشته و از آن استفاده شود. و البته فرصت تجربه جنگ نوین با دشمنانی در بالاترین سطح فنآوری و اطلاعاتی قطعا درسهایی برای ما خواهد داشت.
از سوی دیگر احساس پیروزی و غرور نباید به نادیده گرفتن کاستیها و تهدیدها بینجامد و باعث تخدیر و خوشبینی مفرط شود. حالا دیگر بهانه خطر تضعیف روحیه و تخریب فرماندهی جنگ و نیروهای مسلح پذیرفته نیست و بدون تعارف و با صراحت باید به نقد کاستیها و عملکردهای ضعیف در حوزههای مختلف پرداخت تا در مراحل بعدی جنگ از همان منافذ گزیده نشویم و خدای ناکرده آتشبس موقت به تحمیل جنگ و صلح دیگری منجر نشود.