
دومین جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران گرچه فقط دوازده روز تا آتشبس دوام داشت، اما پس از تحمل شدیدترین فشارها و تحریمها و در اوج خوشبینی به مصالحه با غرب و با گستردهترین حملات ترکیبی توسط رژیم نیابتی اسرائیل به کشور رخ داده بود. حملاتی که با اتکا به پیشرفتهترین جنگافزارها و بیسابقهترین عملیات امنیتی قرار بود به تزلزل ساختاری و سرنگونی نظام سیاسی منجر شود.
اگر در همه دستاوردها و معادلات و خسارات این جنگ مناقشهای باشد، دستکم در یک موضوع اساسی میتوان ادعای اجماع کرد و آن اثبات استحکام ساختار اجتماعی و پایداری نظام سیاسی ایران است.
ساختاری که طی حملات غافلگیرانه دشمن نهتنها به سمت فروپاشی نرفت، بلکه با وفاداری و ایستادگی نیروهای مسلح و اتحاد و حمایت مردمی، بیش از پیش تقویت شد و نشان داد که فراتر از نصاب لازم برای بقای یک نظام سیاسی را داراست. اتفاق معجزهگونی که جمهوری اسلامی را برای سالها بیمه کرد و به تعبیر رهبر انقلاب، خودش پیروزی بزرگی بود و جای تبریک داشت.
انسجام و وفاداری نیروهای مسلح نیز از سرمایههایی بود که کمتر دیده شد. طبق برخی گزارشها و اسناد منتشرشده، دشمن پس از ترور هدفمند سران نظامی کشور در شب اول حمله، طی تماس با فرماندهان نظامی و تهدید به ترور خانوادگی آنها، تنها راه زنده ماندن را صرفا ضبط و انتشار ویدئویی با مضمون عدم همکاری با نظام اعلام کرده بود. اما با وجود شهادت تعداد زیادی از چهره های نظامی و هستهای، هیچگونه همکاری با دشمن ثبت و منتشر نشد.
ترور هدفمند فرماندهان سپاه نیز احتمالا نشانه تفکرات سوء دشمن نسبت به ارتش جمهوری اسلامی ایران و عدم شناخت نیروهای متعهد آن بوده است که البته انتصاب سریع یک ارتشی به سمت فرماندهی ستادکل برای اولینبار، پاسخ محکمی به این خیال خام بود و اوج اطمینان نظام اسلامی به نیروهای ارتش را نشان داد.
این پایداری و وفاداری نیروهای نظامی در کنار اتحاد ملی و حمایت مردمی، صحنه جنگ را از همان روز اول دگرگون کرد و نهتنها اهداف کلان دشمن به محاق رفت، بلکه انتظارات بیشتری را برای ضربات بیشتر به دشمن تا مرز نابودی رژیم صهیونیستی ایجاد کرد.
انگیزش حس ملی به همکاری گسترده مردمی با نهادهای اطلاعاتی نیز منجر شد و به شناسایی انبوه هستههای تروریستی و تجهیزات و تسلیحات مربوطه انجامید تا جنگ گسترده امنیتی با حضور مردم به سرانجام نرسد.
جمهوری اسلامی ایران مادامی که پشتوانه مردمی و اراده ایستادگی داشته باشد، پابرجاست و خطری از اینسو تهدیدش نمیکند. بنابراین خطر براندازی از طریق هجمه خارجی نمیتواند در صدر تهدیدات بر فرصتها حاکم شود و ساختار سیاسی را به سمت محافظهکاری و رخوت سوق دهد.
تهدید مهمتر، ناکارآمدی ساختارهاست که به تحلیل پشتوانه مردمی منجر میشود و در فتنههای داخلی رخ مینمایاند. و البته آمادگی نظامیامنیتی و قدرت دفاع از کشور نیز بخشی از همین کارآمدی است که در صورت تداوم حملات دشمن و جنگ فرسایشی، بر همراهی مردم و اراده ایستادگی مؤثر خواهد بود.
محمد ولیانپور