
به گزارش شبکه عدالت ، دکتر رضا تنهاییمقدم در تشریح سیر تحولی و ظهور نئولیبرالیسم در فضای مجازی نوشت: در جنگ جهانی دوم، آلمان شکست خورد و نظام نازی حاکم بر این کشور، فروپاشید. عدهای از اندیشمندان در دانشگاه فرایبورگ که بعدها به مکتب فرایبورگ معروف شدند، در دوران رژیم نازی مشغول تدوین نظم پس از این رژیم بودند. اعضای حلقه فرایبورگ با نگاهی انتقادی به مکتب تاریخی آلمان که تا پیش از آن زیربنای اندیشه ای در این کشور بود و با آسیب شناسی لیبرالیسم کلاسیک قرن نوزدهم، به دنبال احیای اندیشه لیبرال بودند. *تلاش های این افراد – در کنار سایر هم فکران اتریشی، فرانسوی، ایتالیایی و انگلیسی شان – منجر به ظهور نئولیبرالیسم شد.*
نئولیبرال های آلمانی که به اردولیبرال (Ordoliberal) معروفند، توانستند بنیانهای نظری جامعه آلمان پساجنگ جهانی دوم را شکل داده و نظم غالب در آن دوران شوند به گونهای که مشهور است معجزه اقتصادی آلمان پساجنگ مرهون ایده های ایشان است. به عبارتی *آلمان که در جنگ شکست خورده بود توانست اولین نظم نئولیبرالی در دنیا را مستقر نماید به گونه ای که حدود ۳۰ سال بعد در پی بحران دهه ۱۹۷۰، نظم نئولیبرالی در آمریکا و انگلیس نیز مستقر و کم کم به نظم غالب در بسیاری از کشورهای دنیا تبدیل شد.*
جامعه آلمان قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ جامعهای مذهبی بود. اردولیبرال های مکتب فرایبورگ نیز افرادی مذهبی بودند که در سنت پروتستانتی قرار داشتند. نظم مدنظر الهیات پروتستانتی Ordnung بود که نظمی منتسب به خدا تلقی میشد (برگرفته از از مفهوم یونانی «دیاتاگه» به معنای «آنچه خدا مقرر کرده»). اما Ordo مفهومی در الهیات مدرسی (اسکولاستیک) است و ریشه آن به واژه یونانی «تاکسیس» که توسط ارسطو به کار رفته است می رسد. این مفهوم از نظم تداعیگر مفاهیمی همچون «سیستم»، «رتبه»، «طبقه»، «ترکیب» یا «ترتیب» است و در هستیشناسی مسیحیت کاتولیک جای میگیرد. اما دلیل اینکه چرا ایشان در نام مکتب خود از کلمه Ordo به جای Ordnung استفاده کردند به نظر می رسد به خاطر این باشد که این جریان که در سالهای پس از جنگ هنوز یک جریان فکری گمنام بود، بهدنبال اتحاد با کاتولیکها برای تأثیرگذاری سیاسی بود. این راهبرد موثر افتاد و حزب اتحاد دموکراتیک مسیحی (CDU) که طرف این اتحاد محسوب می شد، بهزودی در آلمان به قدرت رسید. اما آنچه در عمل اجرا شد آموزه های اردولیبرالی بود.
این تجربه نشان می دهد که: این امکان وجود دارد که در جنگ شکست خورد ولی در صلح پیروز شد و نظم دوران صلح را بر اساس گفتمان خودی بنا نمود.
این امکان وجود دارد که جریان رقیب از مفاهیم، اصطلاحات و حتی گفتمان خودی استفاده کند اما در عمل نظم مدنظرش را ذیل این مفاهیم مستقر نماید.
تکمله: به نظر می رسد یکی از چیزهایی که جنگ تحمیلی دوم نشان داد، قوام و قدرت نظام جمهوری اسلامی است. لذا به نظر میرسد اندیشه سرنگونی از طرف اپوزوسیون تضعیف شده باشد. اما احتمالا اندیشه استحاله تقویت می شود. نظام مطلوب اپوزوسیون و جریان غرب زده داخلی، *نظامی است که از نظر قالب جمهوری اسلامی است و از نظر محتوا کاملا هماهنگ با آموزه های سرمایه داری غربی. برای چنین نظامی، احتمالا، هم حزباللّهیها جان میدهند و هم غربزدهها و سکولارها.
پایان/