جهانیادداشت

استکبار جهان‌خوار و توهم استکبارپرستان

پروفسور حمیدرضا یوسفی، استاد و رئیس آموزشگاه درمان سیستمی آلمان

واژه‌های «غرب‌زدگی»، «غرب‌زده» و «غرب‌گدا» بُعد معنایی خود را از دست داده‌اند و نمی‌توان با آن‌ها شرایط فعلی جهان را ترسیم کرد. این واژه‌ها به تقلید از نوع تفکر و زندگی کشورهای غربی که آمریکا در رأس آن‌هاست، اشاره دارند. واژه «نظام سلطه» به معنای امپریالیسم هم کارآیی خود را از دست داده است. دلیل این تحول هم رویدادهای کنونی جهان است. برای توصیف شرایط کنونی جهان که از درون آن نظم نوین جهان زاییده خواهد شد، نیاز به واژه‌هایی داریم که ماهیت این شرایط را ترسیم کند.

غرب‌زده تاکنون به فردی گفته می‌شد که با عاریه گرفتن مفاهیم کشورهای غربی از نوع جهان‌بینی این کشورها تقلید می‌کند، دنبال همانندسازی خود با آن‌ها و تحقق آرزوی غربی شدن در همه ابعاد زندگی فردی و جمعی خود است.

پیرو این تعریف، غرب‌گدا به فردی گفته می‌شد که نه تنها مقلد اندیشه و سبک زندگی غرب است، بلکه برای ترویج آن جان‌فشانی می‌کند. غرب‌گدایان در مقابل داشته‌های تاریخی خود کور هستند و نمی‌خواهند بفهمند که هم خودشان و هم مردم کشورشان از پتانسیل خوداتکایی برخوردارند. غرب‌گدا مثل کسی است که خودش را به خواب می‌زند. بیدارکردن غرب‌گدا دشوارتر از غیرممکن است؛ مگر این‌که معجزه‌ای در ذهنش رخ دهد و باعث بیدار شدنش شود.

انسان‌های غرب‌گدا مثل میرزاآقاخان کرمانی، طالبوف تبریزی و میرزافتحعلی آخوندزاده به عنوان سلاطین تجددخواهی، خودشان را در پندار، کردار و گفتار، تافته‌های جدابافته می‌انگاشتند و فکر می‌کردند که برای «متمدن‌سازی ایران» آفریده شده‌اند. غرب‌گدایان مردم را در جامعه خود به نافرمانی مدنی دعوت می‌کنند، فحاشی را نوعی اعتراض تلقی می‌کنند و با بزرگ‌نمایی فرهنگی و تمدنی غرب، خود را بدبخت می‌بینند. این‌گونه افراد «غرب‌گدای غرب‌نشناس» یا به عبارتی دیگر «غرب‌زده غرب‌ندیده» هستند.

یکی از عواقب این رفتار، تسلیم فرهنگی و تمدنی است که می‌تواند به هست و نیست کشور آسیب ریشه‌ای و فراگیر وارد کند. غرب‌گدایان تیشه‌های ریشه‌های همه چیز خود و کشور هستند!

با یک رویکرد مفهومی می توانیم سیستم واژگانی متناسب برای ترسیم شرایط فعلی جهان تعریف کنیم که به فهم رفتار و افکار کانونهای قدرت در جهان کمک می کند. اگر تاریخ ظهور رشتههای شرق شناسی، آفریقا شناسی یا آمریکای لاتین شناسی در مغرب زمین را نادیده بگیریم، در هشتادسال گذشته – پس از پایان جنگ “جهانی دوم” که کشورهای غربی آن را در سرزمینهای خود آغاز کردند و میلیونها انسان را به کشتارگاه قدرت بردند –، شاهد آغاز نوعی جدید از سیاست خارجی در قبال کشورهای غیر غربی هستیم.

این آغاز در هشتاد سال گذشته برای این کشورها چیزی جز مرگ و ویرانی بهمراه نداشته است. ایجاد کشوری به نام “اسراییل” و نابودی فلسطینیها با فرآیندی که تا امروز ادامه دارد، صدها کودتا، جنگهای خانمان سوز، تغییر حکومت در کشورهای دیگر با دسیسه های مرگبار گواه این “آغاز خونین” پس از جنگ “دوم جهانی” است.

پروفسور حمیدرضا یوسفی

جهانخواری آشکار سیستم استکبار

یازده سپتامبر و انهدام برجهای دوقلو در آمریکا که ماهیت واقعی آن هنوز روشن نیست، از جمله رویدادهای کم نظیر این دوران است. دورانی که جهان را با مجموعه ای از تخریبهای گسترده توسط کشورهای غربی روبرو کرده است. برای تشریح این منظومه جهان-سوز نمی توان از واژه های “غربزدگی”، “غربزده”، “غربگدا” یا “نظام سلطه” بعلت بار معنایی محدودشان استفاده کرد. استفاده از این واژه ها برای اتفاقات هشتاد سال گذشته توسط “استکبار جهانخوار” توهین به شعور انسان و معرفت زمان است.

واژه “استکبار جهانخوار” ترسیم شرایط فعلی کانون این منظومه ضدانسانی است که برای رسیدن به اهدافش به زمین و زمان رحم نمی کند. تقویم استکبار جهانخوار سرشار از پایمالی ابتدایی ترین حقوق انسان در همه ابعاد آن است: حمله به افغانستان، پرورش گروههای تروریستی – القاعده های دیروز و داعشیهای امروز – کشتار مردم عراق، نابودی لیبی پس از خلع سلاح اتمی و تسلیحاتی، از بین بردن سوریه و کشتار مردم فلسطین در غزه و حمله خونین به یمن و کودتا در صدها کشور و نادیده گرفتن ابتداییترین حقوق انسانهای بیگناه از آفریقا تا آمریکای لاتین و غرب آسیا، شجره نامه “استکبار جهانخوار” است.

استکبار جهانخوار، کشورهای آمریکای شمالی و اروپای غربی در کنار استرالیا و کانادا را دربرمی گیرد. این کشورها در هشتادسال گذشته بخشهای مهم جهان را تحت عنوان ناتو یا ائتلافهای کوچک به خاک و خون کشیده اند و به هیچکدامیک از قوانینی که حتی خودشان در نهادهای بین المللی وضع کرده اند هم پایبند نیستند. بخشهای عمده کارنامه سیاه استکبار جهانخوار که در سازمان ملل نیز به ثبت رسیده اند، ابعاد آشکار این منظومه جهانخوار را نشان می دهد.

طرفداران این منظومه را نمی توان غربگرا یا غربزده تلقی کرد. آنها افرادی استکبارپرست هستند که شریک جرم سیاستهای این سیستم استکباری محسوب می شوند. استکبارپرستی نماد عزت نفس-فروشی و کتمان داشته های واقعی و توانمندیهای خود است. جوهره فکری استکبارپرستان را خودتحقیری و ازخودبیگانگی دینی، فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و علمی تشکیل می دهد که قبض و بسط ایدئولوژیکی آن تسلیم تمدنی و دگردیسی فرهنگی ایران است.

حمایت از استکبار جهانخوار توسط استکبارپرستان، یعنی شریک جرم منظومه ای که هدفش با بازی “حقوق بشر” خلع سلاح ایران و تجزیه آن است.

استکبار جهانخوار همانطور که مدعیست، برای “ملت مظلوم” ایران که در کشورشان “تحت ظلم هستند”، رسانه های فارسی-زبان راه اندازی می کند تا تصویری “واقعی” از کشورشان ایران در افکار عمومی داخل کشور بوجود بیاورد. فریبی که اگر سواد رسانه ای نداشته یاشید، به دامش خواهید افتاد.

بنگاههای خبرسازی فارسی زبان بی بی سی، رادیو فردا، صدای آمریکا، دویچه وله، رادیو اسرائیل و زیرمجموعه های آنها رسانه‌های سیستم استکبار جهانخوار هستند و با برنامه عمل می کنند. این رسانه ها بطور آشکار ایران را به عناوین مختلف نقض حقوق بشر و بهانه های اینچنینی محکوم می کنند و در نهایت دنبال چیزی جز تجزیه ایران و کشاندن نخبگانش به کشورهای خود نیستند. این کشورهای جهانخوار با رسانه های فارسی زبان خود دقیقا همان چیزی را به ایران نسبت می دهند که سیاست و خویِ خود آنهاست. هدف این منظومه مخرب مشروعیت-سازی اقدامات مرگبار خود علیه منافع ایران است.

این کشورهای جهانخوار که خود را “دنیا” می نامند، برای همه چیز کشورهای دیگر – از جمله ایران – تعیین تکلیف می کنند، کشورهایی که آنها را “خودسر” می نامند، هدفمند مورد بمباران قرار می دهند، دانشمندان کشورهای مستقل را ترور می کنند و هیج ابایی از رفتار جهانخوار خود در افکار عمومی جهان ندارند.

منظومه استکبار که ترامپ امروز در رأس آن عمل می کند، شمشیر را از رو بسته است و با شانتاژ و تهدید به حمله های مرگبار دنبال تحکیم هژمونی خود و جلوگیری از ایجاد نظم نوین جهان است که ایران در آن نقش آفرینی می کند. رفتار و افکار ترامپ برای برچیده شدن برنامه هسته ای و موشکی ایران کاملا حساب شده و هدفمند صورت می گیرد. از عکسهایی که توئیت می کند تا شعارهایی که می دهد.

عین این سیاست را بایدن و قبل از آن کلینتون و اوباما دنبال می کردند. سیاستمدارانی که توسط استکبارپرستان کشورمان “صلح طلب”، “اهل گفتگو” و “خردمند” خطاب می شوند.

بدیهی است که این منظومه استکبار بی پروا از نابودی ایران می گوید و نام متعلقات هویتی کشورمان را بنا بر سیاستهای خود مثل نام خلیج فارس به خلیج “عرب” تغییر می دهد و از آن محلی برای گفتگو و امتیازگیری می سازد و خود را با این بیان که “مهد دموکراسی” و “حقوق بشر” است، بزک می کند.

باید تحلیل راهبرد سیستم استکبار جهانخوار غرب را به یک گفتمان جهانی تبدیل کنیم. جهان در خطر تسخیر استکبار جهانخوار است و اگر قصور کنیم، ایران نیز در معرض خطر جدی قرار خواهد گرفت.

شیرین عبادی که الان در آمریکاست، مهدی نصیری که در کاناداست،‌ رضا دیبا که در آمریکاست، باند مریم رجوی که در فرانسه است، در کنار حزب منحله توده و احزاب چپ و راست که جملگی در خارج از کشور بسرمی برند، برای تحریم هر چه بیشتر ایران به دست و دهن استکبار جهانخوار نگاه می کنند و با انگ زدن لحظه به لحظه به وطنمان دنبال عملگی هر چه بیشتر برای این جهانخواران هستند.

کسانیکه از حمله نظامی منظومه استکبار جهانخوار برای “آدم کردن ایران که کشورشان است” دفاع می کنند، غربزده یا غربگرا نیستند، بلکه استکبارپرست و شریک جرم این جنایتکاران و دشمنان استقلال کشورها هستند. این افراد شاهد جنایت آشکار این مستکبرین جهانخوار هستند، ولی با این وجود از آنها دفاع می کنند. دفاع از جهانخوارانی که مثل دار و دسته هیتلر برای رسیدن به اهدافشان به هیچ بنی بشری رحم نکردند. استکبارپرستی این افراد یعنی صیانت از یک تفکر جهانخوار که برای رسیدن به اهدافش، نابود کردن سیستماتیک دیگران را هدفی مشروع می داند و همانطور که اشاره کردم، به هیچ قانونی، حتی قوانینی که خودش وضع کرده است، پایبند نیست.

استکبار جهانخوار خودش را باغ و سایرین را اعضای جنگل و اعضای یک کانون متوحش معرفی می کند. استکبار جهانخوار خودش را مهد همه خوبی ها می داند. اعضای جنگل از منظر این سیستم، محور شرارت هستند که حق نابودیشان را برای خود محفوظ می دارند. مستکبرین جهانخوار دو جنگ در جهان راه انداختند، ایران را به قحطی کشاندند، بیشترین کشتار را رقم زدند و در نهایت جنگ های خود را “جنگ جهانی اول” و “جنگ جهانی دوم” نامیدند. این جهانخواران برای آسیب ناپذیر کردن خود مخرب ترین سیستم های هسته ای و تسلیحات نظامی تاریخ را تولید می کنند و دیگرانی را که دنبال استقلال خود هستند و سیستم دفاعی تولید می کنند، مورد حمله همه جانبه فیزیکی قرار می گیرند.

ایران نباید در مذاکرات و رودررویی با استکبار جهانخوار کوتاه بیاید، کوتاه آمدن ایران یعنی مرگ کشور. سیاست استکبار در مذاکرات خود با ایران چیزی جز تسلیم تمدنی و نابودی نیست. رئیس جمهور محترم کشورمان بدرستی گفته است که این کشورها “فقط خودشان را آدم می دانند.” درک این جمله کار دشواری نیست، اگر خودمان را به خواب نزنیم!

هدف این سیستم جهانخوار از تهدید و فشار و مطالبه حداکثری این است که ایران برای نمردن به بردگی تن دهد و به کلی برنامه هسته ای خودش را نابود کند. از هارت و پورتهای استکبار جهانخوار نترسید! ترس آغاز شکست بزرگ است.

اگر از هیچ تجربه تاریخی درس نگرفته اید، از لیبی درس بگیرید که استکبار جهانخوار ابتدا با وعده و وعید خلع سلاحش کرد و سپس براحتی با حمله و بمباران مردم آن کشور را به جان هم انداخت!

جمهوری اسلامی ایران امروز با استکبار جهانخوار با این گستره معنایی و فارسی-زبانان ایرانی-نمای داخل و خارج از کشور روبروست که با ” فجیعترین دروغها و ادعاهای ممکن در مورد کشتار و شکنجه در ایران” پاسپورت پناهندگی در کشورهای غربی می گیرند و در کشورهای غربی جولان می دهند و سیاه نمایی می کنند.

بزرگترین دشمن کشورمان، نه آمریکاست و نه اسرائیل به معنای سر پیکان استکبار جهانخوار، بلکه بزرگترین دشمنان ایران همین ایرانی-نمایان استکبارپرستی هستند که حکم تیشه های ریشه های ایران را دارند.

استکبارپرستان شعور جامعه را با خطر مرگ روبرو کرده اند و با این رویکرد از تاریخ، هویت، نظام ارزشها و باورهای هویت ساز خودشان بریده اند. هدف استکبار جهانخوار تجزیه ایران با نامهای جدید توسط عمله های پیاده نظام ایرانی-نمای خود در داخل کشور است.

خطرهای بزرگ در راه است و اگر ارتش و سپاه بعنوان دو نهاد قدرتمند وجود نداشتند، امروز ایران هم وجود نداشت. این دو نهاد قدرتمند، نماد عزت نفس، خودباوری، استقلال نظر و اعتماد به نفس هستند.

اگر ترامپ و همدستانش به بازی “شطرنج مرگ” بر علیه ایران با سیاست “گفتگو و همزمان تحریم و پس گردنی” ادامه بدهند، ایران باید یک تصمیم بزرگ و شجاعانه بگیرد: ایران باید میز مذاکره را ترک کند، رابطه خود را با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به پایان برساند، بازرسان آن را که مثل رئیسشان عملا جاسوس هستند، از کشور اخراج کند، دوربینهای این نهاد را خاموش کند، از ان پی تی خارج شود و دکترین خود را در کمترین زمان ممکن تغییر دهد و خود را به سلاح هسته ای برای صیانت از تمامیت ارضی ایران مجهز کند.

سوال این است که اگر قرار است ایران و آمریکا به توافق برسند، نقش آژانس و کشورهای دیگر در اینجا چیست و چه خواهد بود؟ مگر در سال ۲۰۰۶ این آژانس نبود که تأیید کرد، مسئله ما در مورد صلح آمیز بودن برنامه اتمی ایران حل نشده است؟ مگر آژانس با این بازی خود باعث ایجاد “مکانیزم ماشه” نشد؟

مذاکرات ایران و آمریکا نه ضروریست و نه مشروعیت دارد. ایران عضو ان پی تی است و بعنوان عضو این نهاد هم وظایفی دارد هم دارای حقوق است که غنی سازی و داشتن چرخه سوخت بخشی از حقوق ایران محسوب می شود. طرف صحبت ایران فقط به فقط آژانس است.

اگر نقش آژانس را امروز آمریکا به عهده دارد، آژانس باید یا منحل شود یا رسما اعلام کند که دلیل این بازی چیست؟ آژانس باید رسما توضیح بدهد که چرا آقای گروسی مدام در خدمت سیاستهای غرب است؟!

ایران می تواند و باید از مذاکرات تحت فشار و تحریم آمریکا خارج شود، رسما اعلام کند که طرف حساب ایران، آژانس است و به آژانس هم برای حل و فصل تردیدهای ساختگی خود اولتیماتوم کوتاه مدت بدهد تا در یک بازه زمانی مشخص تردیدهای خود را با یک همکاری سازنده و غیر سیاسی، یعنی فنی رفع کند.

اگر آژانس به بازی خود ادامه داد، ایران باید از این نهاد خارج شود و دست به اقداماتی بزند که تا به حال نزده است. این روند به شکل کنونی بسیار خطرناک است و باید به اتمام برسد. ایران نیابد تحت امر استکبار جهانخوار قرار بگیرد که اگر چنین شود، این آغاز یک پایان خواهد بود.

مسئولین کشور باید یک بار برای همیشه به ماجراجویی منظومه استکبار جهانخوار که دنبال تغییر کامل معادلات جهان با سیاستهای از پیش تعریف شده خود است، پایان دهند: زیربنا و روبنای سیاسی کشور باید واحد عمل کند: مرگ یک بار شیون هم یکبار.

سیاست سراپا فریب سیستم استکبار جهانخوار باعث شده است که حرف اول و آخر را در جهان قدرت نظامی بزند. ایران باید اتمی بشود! تقویت هر چه بیشتر قدرت نظامی و اقتصاد غیر نفتی جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد بازدارندگی و دفاع از تمامیت ارضی کشور یک ضرورت است.

 

پروفسور حمیدرضا یوسفی، استاد و رئیس آموزشگاه درمان سیستمی آلمان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا