جهانیادداشت

شبه جزیره ثبات!

داستان دوشیدن اعراب برای ما ایرانی‌ها داستان جدیدی نیست...

دی‌ماه ۱۳۵۶ سرزمین شمالی خلیج فارس میزبان رئیس‌جمهور آمریکا بود. جیمی کارتر در میان صفی از دخترکان بزک‌کرده ایرانی دست در دست شاه ایران عبور می‌کرد تا «جزیره ثبات» را به رخ همسایگان شرقی بکشد: «ایران به خاطر مدیریت فوق‌العاده شاه در یکی از پرمخاطره‌ترین نقاط دنیا، به یک جزیره ثبات تبدیل شده، این خیلی مرهون شماست اعلی‌حضرت!».

بعد هم میلیاردها دلار قرارداد نظامی و اقتصادی برای دوشیدن کشور روی میز ورق می‌خورد که قرار است «تمدن بزرگ» را زیر سایه استعمار برای ایرانی‌ها ظاهرسازی کند.

اما جزیره ثبات آمریکایی در اوج خوش‌بینی‌ها به رژیم پهلوی و ارتش مدرن و روابطش با ابرقدرت‌ها، فقط یک هفته ثبات داشت و هشت روز بعد با امواج انقلاب اسلامی دوباره متلاطم شد. یک سال بعد دیگر شاهی در ایران نبود تا جزیره ثبات ایرانی مرهونش باشد.

شبه جزیره ثبات کارتر

حالا پس از نزدیک نیم‌قرن این‌بار رئیس‌جمهور آمریکا میهمان سرزمین‌های جنوبی خلیج‌فارس شده است؛ شبه‌جزیره عربستان. دونالد ترامپ از میان صف دخترکان بزک‌کرده عرب با موهای افشان دست در دست شاهک‌های عرب عبور می‌کند تا «شبه‌جزیره ثبات» آمریکایی را این‌بار به رخ «جزیره ثبات ایرانی» بکشد!

داستان دوشیدن اعراب برای ما ایرانی‌ها داستان جدیدی نیست. محمدرضا شاه هم که با صادرات روزانه ۶ میلیون بشکه نفت در دهه آخر حکومتش درآمدهای نجومی نفتی را مزمزه می‌کرد، مشتری نجومی تسلیحات آمریکایی شد؛ تا جایی‌که به تعبیر مک‌آرتور، سفیر وقت آمریکا در ایران، مجبور بودند «میل سیری‌ناپذیر شاه برای خرید سلاح» را کنترل کنند.

ایران از سال ۱۹۶۹ به بزرگ‌ترین خریدار تسلیحات آمریکایی تبدیل شد و این روند تا ۱۰ سال بعد و پیروزی انقلاب اسلامی رو به تزاید گذاشت. فروش سالانه چند میلیارد دلاری تسلیحات آمریکایی تبدیل به برنامه ثابت شاه شده بود تا به نیابت از کشورهای غربی، خلأ قدرت ناشی از خروج آن‌ها از خلیج فارس را به خرج مردم ایران پر کند.

گزارش وزارت خارجه آمریکا می‌گفت: «هیچ تهدید نظامی فوری برای ایران وجود ندارد که واردات تجهیزات نظامی جدید را توجیه کند… اما ایران باید بتواند پس از خروج بریتانیا از خلیج‌فارس در سال ۱۹۷۱، بر اساس تسلیحات موجود ایالات متحده با هرگونه تهدید نظامی علیه ما مقابله کند.»

در ایران پهلوی هم مثل عربستان سعودی، پشت‌گرمی به دلارهای نفتی و سلاح‌های آمریکایی، جایی برای مشارکت مردم در امور سیاسی باقی نگذاشته بود و مردم به چشم سیاهی‌لشکری دیده می‌شدند که در طول مسیر حرکت شاه و کارتر، پرچم‌های آمریکا را تکان دهند.

اگر پهلوی جشن‌های شاهنشاهی را در تخت‌جمشید دوهزاروپانصد ساله برپا می‌کرد تا پرهزینه‌ترین جشن تاریخ بشر را در گینس ثبت کند، سعودی هم موسم ریاض را در قلعه صدساله جنادریه برگزار می‌کند تا سیاسیات و اجتماعیات را به حاشیه ببرد و فلسطین را بفراموشاند.

«شاه» هم مثل «ملک»، به‌ظاهر شعارهای حمایت از مظلومان فلسطین را می‌داد و پنهان و آشکار دست در دست اسرائیل داشت و حمایت اقتصادی و سیاسی‌اش را دریغ نمی‌کرد. و البته مبارزه با فرهنگ دینی و هنجارها و باورهای مردم، که مهم‌ترین مانع غرب‌گرایی، فساد و بی‌عدالتی حاکمان است.

ترامپ شبه جزیره ثبات

اما دی‌ماه ۱۳۵۶ که رهبر ابرقدرت جهان خیابان‌های تهران را سوار بر کروک ایمپریال شاهنشاهی گز می‌کرد، کسی در تصورش نمی‌گنجید که چه سرنوشتی در انتظار «جزیره ثبات» اوست. حالا هم زیر سایه سنگین نمایش ترامپ و بن‌سلمان سعودی، شاید کم‌تر کسی بتواند سرنوشت متفاوتی را برای «شبه‌جزیره ثبات» تصور کند. آیا تاریخ تکرار می‌شود؟

محمد ولیانپور

منبع
یادداشت‌ها و تأملات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا